دیدبان
"شهدا" مدال افتخار ایران/

برگ افتخار تاریخ کشورمان را در "قدمگاه خوبان" ورق می‌زنیم

برگ افتخار تاریخ کشورمان را در "قدمگاه خوبان" ورق می‌زنیم

دیدباندر "قدمگاه خوبان" از ایران می‌نویسیم، از سال‌های افتخار، ایستادگی و حماسه؛ ایران یعنی گلی که از میان خاکستر تاریخ پر فراز و نشیب و پرسوز و گداز جهان هستی سر برآورده و اینک چنان خورشیدی زرین بر جهان و جهانیان می‌تابد.

 

 
این پوپک با پرهای رنگارنگ سبز و سپید و سرخش اینک بر فراز دوران ایستاده و نظاره‌گر اعتلای جوانانش است.  
 
میهنم این پرنده خوش الحان دورپرواز که گاهی در اوج پریده و گاهی پروبالش را شکستند و در خون جوانانش نشانده‌اند اینک با همان بال‌های خونین، پرخاطره و تنی زخمی از کوران تاریخ آرام آرام به بهبود و التیام زخم‌های کهنه‌اش می‌اندیشد، آرام آرام بال می‌گیرد و در ابتدای راهی است بلند تا پروازی آرمانی را شروع کند.
 


اندک اندک غرور از دست رفته‌اش را می‌‌یابد و گذشته در اوجش مقابل دیدگان روشنش تداعی می‌شود،‌ گذشته و غروری که به تزویر به گونه‌ای مغلوب به نمایش می‌آمد و در فضایی پوچ، بی‌محتوا و بی‌اساس در حال رشدی کاذب بود، در فضایی که از آن گذشته طلایی فقط تعصب و تاج‌گذاری و دبدبه دیکتاتوری‌های حکومت‌های پادشاهی ما را به رخ این پرنده خوش الحان تاریخ می‌کشید و فریاد می‌زد که این گذشته شماست.
 
در دوران سیاه ستم‌شاهی میهنم آرام آرام فراموش می‌کرد که کیست یا چیست، فراموش می‌کرد که بال و پری هست از برای پرواز، یادش رفته بود ‌آسمانی هست و پریدنی.  
 
آرام‌ آرام سیاهی‌ها،‌ خاطرش را از آن همه افتخار می‌شستند که ناگهان به قول مصطفی رحماندوست "پیری خداجوی برداشت فریاد" پیری مهربان و فهیم،‌ امامی بزرگوار و دانا، فرزانه‌ای بی‌نظیر در هیبت انسانی روحانی،‌ معلمی بزرگ که چشم شرق و غرب را خیره ساخت و گردن‌کشان سیه روی تاریخ را در بهت و حیرت فرو گذاشت در حالی که خودش به آرامی قدم برمی‌داشت و در طول حیاتش جز با خداوند با کس دیگری معامله نکرد.
 


میهنم چون ققنوسی از میان آتش‌ها و خون‌ها به یکباره زاده شد، موج ملت به جوش آمد و خروشان شد،‌ بانگ برداشت و در پی راهنمایی‌های امام خود بنیان چندین هزار ساله ستم را از این مرز و بوم برچید.  
 
لیکن تولد دوباره ما و میهن‌مان برای برخی سنگین و تحمل‌ناپذیر بود چرا که زمستان 57 ریشه‌های آنان را نیز از خاک ایران برکنده بود.  
 
سیه‌رویان تاریخ این فرشتگان مرگ،‌ این بار دست‌شان از آستین جلادی خونخوار بیرون آمد تا هشت سال مردم آزاد و آزاده‌مان را به خاک و خون بکشد تا مگر خواب شیرین فتح سه روزه تهران را در روان پریشان صدام حسین تعبیر کنند، لیکن حکایت زنان و مردان گمنامی که در مواجهه با غول جنگ دیگر به خاطر نداشتند از چه نژاد و قومی هستند همه را به نام سپاه ایران می‌شناختند، کابوس مادام‌العمر این وحشی بی‌خرد شد، ملت یکی شدند و به اشاره فرزانه جماران چون الوند در برابر توطئه‌ای که یک سمتش شرق کمونیست و سمت دیگر غرب امپریالیسم،‌ به همراه منافقین کوردل و تروریست و در معیت جهالت و تحجر کشورهای نوپای عربی بود، ایستادند. 
 
شهیدانمان ایستادند و ایستاده مقاومت کردند تا جنگ تمام شد و آنچه بر جای ماند شهدایی بود که از خویشتن دنیای خود دست شسته بودند.

برای فرزندان‌شان،‌ همسران‌شان، والدین‌شان و... تنها میراث‌شان صبر و استقامت بود، آنان رفتند تا به جهان ثابت کنند که ایران ماندنی است، آنان به پیام امام‌شان لبیک گفتند، ایستادند تا نهال جوان ایران خم نشود. 
 
شهدای زنده‌مان این جانبازان غیور که عمری است سند زنده و شاهد عیان جنایات جنگی در برابر ملتی هستند که خم نشدند، اسرایی که زجر شکنجه را به جان خریدند و دوری از داشته‌هایشان را به بهای سربلندی ایران فدا کردند و سال‌ها در چنگ دژخیمان بعثی به سر برده و با افتخار به آشیانه سربلند خود بازگشتند.  
 
اکنون این پرنده سبز و سپید و سرخ به پرواز در آمده است با مدالی افتخار آمیز که با خون شهدا بر روی آن نگاشته شده است "زنده باد ایران اسلامی".
 


به پاس قدردانی از این افتخار آفرینان در "قدمگاه خوبان" تلاش کردیم تا پای ناگفته‌های اسناد زنده هشت سال دفاع مقدس بنشینیم و بار دیگر برگی از افتخارات تاریخ کشورمان را ورق بزنیم.  
 
این مقطع را با مروری بر سخنان شهید والا مقام دکتر مصطفی چمران آغاز می‌کنیم:
 
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

«(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند!، بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»

 
شهدا، هدایای ملتی قهرمان به خدای بزرگ، برگزیدگان شایسته مردمی،‌ گلهای سرسبد تاریخ  
 
مگر ممکن است که ملتی آزاده و مستقل گردد بدون آنکه بهترین عزیزانش را قربانی کند.
 
خدایا تو را شکر می‎کنم که حسین را آفریدی، ای خدای حسین تو را شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به این طرف و آن طرف می‎کشاند، مأیوس و دردمند، فقط برحسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم و گاهگاهی آنقدر زیر فشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد و غم دست به دامان شهادت میزنم تا از میان این گرداب وحشتناکی که همه و انقلاب را فرو گرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون و این مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین به لقاء پروردگار نائل آیم....

ای حسین، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و به قداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...
 


اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت به خودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد، بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسان‌ها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.

ای حسین، امروز نیز تو را تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا اعماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و تو را می‎خواهد و تو را می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و راه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست.... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشیدی، می‎بوسیدی، وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می‌غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟

دکتر مصطفی چمران

 

 

منبع: باشگاه خبرگان

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن